Thursday, October 18, 2007

افسانه 5 قرانی

یاغی عاشق بود ویار در قصر هفت توی پادشاه اسیر
یاغی می تاخت و در آوازها و قصه ها
رنگ به رنگ می شد
تا به روزی هم آفتابی و هم بارانی

آن زمان که رنگین کمان چله می کشد
نیزه ای یاغی را از اسب
به زیر افکند

خلق گرد آمدند
و به دلسوزی قلب سرنگون اورا
در نقره پیچیدند

از آن پس
سکه ی سیمین 5 قرانی
به صد بهانه دست به دست
می گردد

وهیچ پادشاهی این راز را نمی داند.

(یحیی هاشمی )

No comments: