خل خلي ها وقتي آوازهاي مورد علاقه شان را مي خوانند ، آن قدر هيجان زده مي شوند كه اغلب زير دوچرخه يا كاميون مي روند ،از پنجره پايين مي افتند، چيزهايي كه توي جيبشان است گم مي كنند و گاهي حتي حساب روزها هم از دستشان در مي رود
وقتي يك خل خلي مي خواند ، دوست جون ها و بچه مثبت ها براي گوش كردن به آوازش جمع مي شوند . با اينكه درست دليل شعف او را نمي فهمند و كل اين جارو جنجال به نظرشان بي معني مي رسد . وسط آواز ، خل خلي دستهايش را باز مي كند . انگار خورشيد را در دست گرفته باشد يا انگار آسمان يك ظرف و خورشيد سر يك باپتيست باشد. اما براي بچه مثبت ها و دوست جون ها، آواز خل خلي سالومه ي برهنه ي در حال رقصيدن راتداعي مي كند . بادهان باز آنجا مي ايستند و از خودشان مي پرسند:آقاي كشيش چه خواهد گفت؟ مناسبات و عرف چه مي شود؟ اما چون خو.ش ذات اند در پايان براي خل خلي هورا مي كشند
خل خلي ناگهان جا مي خورد ، به اطراف نگاه مي كند و طفلكي خودش هم شروع مي كند به هورا كشيدن
1 comment:
حالا بهتر ميفهمم كه چيميگفتي، اين كه خيلي شخصيشده رُِ ميگم، اما ميبيني كه شايد با اين كه كمي تا قسمتي خودخواهي توش باشه ،اما احساسِ خوبيِ اينكه ذهنت آزاد شده، هر چند شايد خيلي چيزي كه نوشتي واسه خودت هم مفهوم نباشه، مث چيزي كه الان دارم مينويسمُ ميگم.
Post a Comment